شعر زاوه
بدانید شیعیان تا وقت محشر
بماند این عزا هم در دل وسر
به خاک افتاده گل گون گشته پیکر
همان شافی که در صحرای محشر
کند روزی شکایت از یزیدان
نماند رنج او نا خوانده دیگر
بریدند سر از او مردان نامرد
بتازیدند به اسب بر پاک پیکر
حدیث رنج او زینب عیان کرد
همان زینب که بود در دانه خواهر
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در 14 آذر 1395 ساعت 23:29 توسط سجاد
| تعداد بازديد : 147